زمینلرزهاى، که پانزده ساعت پیش از آن یک پیشلرزه آسیبرسان روى داده بود، در ساعات آغازین بامداد (به وقت محلى) ۱۷ اردیبهشت ۱۳۰۹، شهرستان سلماس را در هم کوبید. پیشلرزه به ۸ روستا، و همچنین دیلمقان، آسیب رساند و ۲۵ نفر را کشت. پیشلرزه این اثر را داشت که به اکثریت ساکنان ناحیهاى که لرزه اصلى در آن به دنبال آمد، هشدار داد که آنان آن شب را در بیرون از خانهها خوابیدند و بدینسان جان خود را نجات دادند. لرزه اصلى با بزرگا Mw=7.1، دیلمقان و حدود ۶۰ روستا را در دشت سلماس و مناطق کوهستانى حاشیه آن بهکلى ویران کرد و حدود ۲۵۰۰ تن کشته شدند. دامنه آسیبها از دشت سلماس به دهستان قطور و مسیر علیاى زاب در ترکیه کشیده شده بود. در منطقه سلماس، حدود ۵۰ کلیساى ارمنى و آشورى ویران شد و یا به حد تعمیرناپذیرى آسیب دید. در میان آنهایى که ویران شدند، ۱۰ کلیسا در سدههای یازدهم تا پانزدهم و ۱۱ کلیساى دیگر در سدههاى شانزدهم تا هیجدهم ساخته شده بودند. در کهنه شهر (که با نام تازه شهر دگرباره ساخته شد) برج قرون وسطایى میرخاتوم و مسجد سلیمان جامع نیز ویران شد. واقعیت این است که دیگر هیچ بناى تاریخى پیشین در دره سلماس وجود ندارد. این زمینلرزه با گسلشى همراه بود که هنوز قابل مشاهده است و مىتوان آن را بر روى زمین به گونهاى ناپیوسته در درازاى حدود ۱۶ کیلومتر از شمال باختر شورگل تا همسایگى کهنه شهر دنبال کرد. در بیشتر مسیر آن، که داراى گراى ۳۰۰ درجه است، مىتوان درباره جهت جنبش واقعى داورى کرد ( که راستگرد است) ، اما بهجز در دو نقطه که جابجایى افقى راستگرد ۱ و ۴ مترى قابل اندازهگیرى است، مقدار جنبش را نمىتوان تعیین کرد. بین شورگل و محل تقاطع گسلش بازولاچاى، طرف شمال خاورى شکستگى گسله پایین افتاده است. مقدار جابهجایى قائم متغیر است و در برخى جاها افت ظاهرى به ۴ تا ۶ متر مىرسد. به هر حال، میانگین جابهجایى قائم در سراسر درازاى گسیختگی از ۱٫۲ متر بیشتر نمیشود. اثر گسیختگی در فراسوی کهنهشهر دیگر قابلمشاهده نیست. با اینهمه، اطلاعات محلی دلالت بر آن دارد که این اثر در درازای ۶ تا ۱۲ کیلومتر دیگر در همان راستا، در درازنای کناره جنوب باخترى رودخانه دوشیون ادامه داشته است. در شمال باختر در یک، شکستگى گسله دیگرى را در سنگ و آبرفت مىتوان دید که در درازاى حدود ۳ کیلومتر، با گراى ۵۰ تا ۶۰ درجه کشیده شده و طرف شمال باخترى آن پایین افتاده است که این افت از حدود یک متر بیشتر نیست. هیچ گواهى بر جنبش افقى وجود ندارد و نیز هیچ گواه قاطعى دردست نیست که دنباله این سیما به سوى شمال خاور در فراسوى تقاطع آن با دو شیون گسترش بسیار داشته است. به هررو، در سوى جنوب باختر، اطلاعات محلى تایید کننده این فرض است که این سیما به سوى هبلران کشیده شده بوده است، اما ممکن است که این اطلاعات به سیماهاى غیرزمینساختى مانند سنگریزشهایى که در پیوستگاه رود آق کرزه و رود رشاده روى داد، اشاره داشته باشد. جستجوى دقیق و پرس و جوها وجود هیچ گسیختگى را در هیچ بخش دیگرى از منطقه رومرکزى زمینلرزه آشکار نکرد. از اینرو، با در نظر گرفتن فرسایش سریع و فروسایش شکستگى گسله در چهل و پنج سال گذشته، منطقى است که فرض کنیم این شکستگى در درازاى حدود سى کیلومتر کشیده شده بود و میانگین افت قائم و جابجایى افقى آن در حدود دو متر بوده است. این لرزه در جریان آب روانهها و چشمههاى ناحیه تاثیر گذاشته، اما اینکه هیچگونه اثر ماندگار برحوزههاى آبگیرى لایههاى آبده و یا تراوایى آنها گذارده باشد، جاى تردید است. در نتیجه زمینلرزه، سطح ایستابى موقتاً بالا رفت و مناطق پست دره را آب فرا گرفت، اما به زودى به سطح پیشین خود فرونشست. زمین لغزش در دره سلماس و سنگریزش در کوهها، که به سوى شمال تا قطور فرا مىرفت، بر میزان آسیبها افزود. در دو «تل» یا تپه باستانشناختى، دریشیک تپه و هفتوان تپه، نیز شروع لغزش مشاهده شد. کاوشهاى اخیر در هفتوان تپه دگرریختىهاى درونى «تل» را، که همانند آن در جاهاى دیگرى نیز یافت شده است، آشکار کرد و مىتوان آن را به حالت آغازین لغزش در اثر رویداد ۱۹۳۰ م و یا زمینلرزهاى پیشتر از آن نسبت داد. زمینلرزه موجب آسیب اندکى در مرند، خوى و ارومیه شد و در تبریز چنان نیرومند حس شد که در آن خطوط برق قطع شد و آب در نتیجه نوسان از درون مخازن به بیرون سرریز کرد. این لرزه در سوى شمال تا لنیناکان و تفلیس و در سوى جنوب تا کرکوک و بغداد نیز احساس شد. رشته پسلرزهها در حدود سه ماه و نیم دنباله داشت. بزرگترین پسلرزه، در ۸ مه، آسیبهاى گستردهاى را در گستره پهناورى در سوى شمال خاورى منطقه کلانلرزهاى به بار آورد. این پسلرزه روستاهاى گیوران، میرعمر، راویان و چالیان در سوى جنوبى قطور را، که پیشاپیش در اثر لرزه اصلى ویران شده بودند، تقریباً بهکلى ویران کرد. همچنین این پسلرزه در سوى جنوب خاورى تاشکریازى، به ناحیهاى که در اثر لرزه اصلى زیان شدیدى ندیده بود، به سختى آسیب رساند (امبرسیز و ملویل، ۱۹۸۲).